از زمانی که محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹)، مخالفان انتخاب مجدد خود را خس و خاشاک خوانده و با بهرهگیری از آموزش قوای روسیه، به قتل، شکنجه، تجاوز و حبس مردم معترض پرداخت، مهاجرت از ایران برای من به یک هدف تبدیل شد.
در طول این سالها دهها و یا شاید صدها ایده مهاجرتی را بررسی کرده و از آنجا که امتحان این ایدهها مجانی نیست، توانستهام با صرف وقت و پول فراوان چندتا از آنهارا هم امتحان کنم.
هرچه عمر بیشتری در این راه صرف میکردم، روند مهاجرت برای من بیشتر و بیشتر شبیه به فرار از یک زندان مخوف میشد.
اکنون گاها دوستان و آشنایان رو میبینم که اصلا از انگیزه بسیاری از ایرانیها برای مهاجرت سر در نمیآورند یا خود انگیزهای برای مهاجرت داشته ولی نمیدانند از کجا باید شروع کنند.
این دسته از مقالات را در این وبلاگ به جهت انتقال تجربیاتم مینویسم. تا دیگران مجبور نباشند همه هزینههایی که من صرف کردم را مجددا صرف کرده و تجربیات تکراری را بدست بیاورند. و به این جهت که اگر کسی راهی میداند که من تابحال به آن فکر نکرده ام از طریق این وبلاگ با من در میان بگذارد.
از طریق منوهای وبلاگ میتوانید به سایر مطالب در این زمینه دسترسی پیدا کنید.
پاسخی بگذارید