اینروزها سوالی هست که جوابش سخت من رو متحیر کرده. زمانی فکر میکردم که همه مردم این کشور از زندگی در این کشور خسته شده و خواهان خروج از ایران هستند. فکر میکردم بغیر از طرفداران رژیم دیگر کسی به فکر ادامه زندگی در ایران نیست. اینکه هیچکس از مردم (منظور من از مردم ایرانیهایی هست که مخالف ج.ا هستند چون این حق رو برای خودم قائل هستم که شخصا طرفداران رژيم رو اصلا جزو مردم به حساب نیارم!) و در واقع هیچ کس از مردم ایران آینده خود رو در ایران نمیبینه و یا به فکر یکی از راههای مختلف مهاجرت هست (اغلب جوانان) یا آینده خود را رو به زوال و نابودی میبیند. به نوعی مرگ تدریجی. پس دوست داشتم اگه روزی قسمت شد ازاین سوراخی زدم بیرون همه تلاشم رو برای فراری دادن بقیه هفتاد ملیون نفر اسرای ج.ا. بکنم! اما وقتی کمکم متعجب شدم که دیدم دورو برم آدمهایی هم هستند که از رژيم متنفرند اما زندگی در ایران را دوست داشته و واقعا به مهاجرت فکر نمیکنند. آیا این افراد واقعا وجود دارند؟ در این صورت اینها چه کسانی هستند؟
اغلب شما ممکنه بلافاصله جواب سوال اول رو مثبت بدونید. اما فکر میکنید چه کسی هست که مخالف رژیم باشه ولی زندگی در ایران رو دوست داشته باشه؟ آشنایی با این افراد از این نظر مهمه که بهتره در برنامه مهاجرتتون از جر و بحث با این افراد و بخصوص دردودل با آنها جدا خودداری کنید. چون نه تنها باعث میشوندکه انرژی خود رو در این راه دشوار از دست بدهید بلکه با بحث کردن بینتیجه با آنها فقط از خود یک احمق در نظرشان ساختهاید! پس در ادامه چند گروه عمده از این موجودات رو بررسی میکنم:
اصلاحیه: «من خودم بشخصه گاهی اتفاق میافته که با خواندن چند پاراگراف اول متنی داغکرده و فورا با زدن دکمه End به آخر صفحه و قسمت کامنت دونی بپرم یا حداکثر با گوی ماوس یک چند پاراگراف دیگر هم خیلی سریع رد کنم و نهایتا خیلی شدید و محکم در قسمت کامنتدونی متن اعتراضم رو اعلام کنم. برای اینکه احیانا اینطوری نشه باید از همین ابتدا بگم هیچ کدوم از دستههایی که در زیر معرفی میکنم لزوم اکثریت مردم ایران نیستند و من هیچ نظری در مورد اینکه اینها چند درصد از جمعیت ایران رو تشکیل میدهند و اینکه آیا شما خواننده محترم هم جزوشون هستید یا نه ندارم. همچنین اگر وضعیتی برای کسی بوجود آمده و مجبور هست که در ایران بماند یا با اختیار خودش مانده اما جزو هیچ کدام از دستههای زیر نیست یک لطفی بکند وضعیت خودش را در قسمت کامنتدونی شرح بدهد ممنون میشوم». بریم سراغ بررسی:
وطنپرستان
اولین دسته که شاید شما هم در ابتدا به همینها فکر کرده باشید وطنپرستان هستند. وطن پرستان برای کشور خود یک نوع شخصیت فیزیکی دارای روح قائل بوده و به نوعی احساس احترام و ستایش نسبت به آن دارند. تا آنجا که حاضرند جان خود را برای کشورشان فدا کنند. حتی به جای فکر کردن به مهاجرت دست به تلاش برای سرنگونی رژیم بزنند. آن هم درست وسط ایران! از نظر آنها جایی که در آن زاییده شدهاند و خدا برای خلقتشان انتخاب کرده است چیزی بیش از قسمتی از این کره خاکی بوده و خود یک موجود زنده و تا حدی هم نیازمند یاری و کمک است. این چنین افرادی حتی یک لحظه به مهاجرت فکر هم نمیکنند. واقعا عشق ایران ماندن دارند. منظور من کسانی نیست که ادعای کذب وطن پرستی میکنند ولی تهش اضافه میکنند که البته میخوام یه چند وقتی برم اونور (مثلا کانادا) البته بعدش برمیگردمها…! کسانی که واقعا دوست دارند در ایران بمانند. بهانهشان هم میتونه طبیعت سرسبز ایران، فرهنگ ایران، موسیقی ایرانی، خاک ایران، تولدشان در ایران یا حتی زنان ایرانی باشد. اگر به اینها ثابت کنید که جنبه خاصی که بهش گیر دادند جای دیگری از دنیا و خیلی بهتر هم در دسترسشان هست اونوقت مطمئنا جواب میدن: اما ایرونیش یه چیز دیگست! فایده نداره، اینها از ایران برو نیستند.
افراد ناتوان
ممکنه شما خیلی دوست داشته باشید که از ایران برید بیرون ولی چون میدونید که نمیتونید قید اینکار رو بزنید. پیری، معلولیت، دلایل مذهبی، وابستگی به خانواده(پدرمادرها، بچههای عاشق والدین و غیره)، ترس از اتفاقات پیش رو در طی مهاجرت، فقر مالی و ناتوانی در یادگرفتن زبان انگلیسی به عنوان اولین موتور محرکه مهاجرت میتوانند از دلایل ناتوانی در مهاجرت از این کشور باشند. در یک کلام «طرف دوست داره بره اما نمیتونه. ایشالله مشکلش حل شه!».
کلاهبردارها یا همان زرنگها!
ایران بهشت دزدان و جنایتکارها و متجاوزین هست. اگر روزی بتونید وجدانتون رو زیر زمین چال کنید اونروز ایران برای شما بهترین جاست. هر روز دزدی، کلاهبرداری و دودرهبازی، تازه آخرش هم برای جماعت میشوید آقای زرنگ، آقای زبل، و حتی آقای مهندس! همه از زرنگی و شجاعت شما تعریف میکنند و حتی وقتی که سرشون رو به ایضاء کلاه میگذارید ضمن فحش دادن به شما مهارتتون رو در این امر تحسین میکنند! هیچ قانونی برای مجازات شما اعمال نمیشه. دلیلش هم خیلی سادست: قوه قضائیه وقت بررسی پرونده شما رو نداره و مردم هم معمولا برای یک کلاهبرداری چند دههزارتومانی به جایی شکایت نمیبرند. پس در کل برای کلاهبردارها ایران جای راحت و امنیه. شاید برای تفریح هرازچندگاهی یک سری به فرنگستون بزنند اما برایشان هیچجا ایرون خودشون نمیشه!
هالو!
تا الان کسی رو دیدید که اصلا ندونه خارج چی هست؟ ولی باور کنید ازین افراد هم وجود دارند! چون نمیدونند خارج از ایران هم اصلا وجود دارد پس تلاشی برای رفتن نمیکنند. ممکه خیلی ثروتمند باشند، دلایل خیلی مهمی هم برای خروج داشته باشند، مثلا از نظر ج.ا. مرتد باشند، اما بهرحال چیزی که من یا شما بهش فکر میکنیم تا الان به عقل اونها نرسیده. پس بعید بنظر میاد با بحث کردن با ما به مخیلهشون خطور کنه.
غرب ستیزان
یکسری افراد از غرب خوششون نمیاد. از فرهنگش، از پوشش زنانش، از آزادی به نسبت مطلقی که در آنطرف در جریان هست، یا حتی شاید از اینکه اونجا بردهداری وجود ندارد. منظورم به بردگی گرفتن زنان و دختران هست. چیزی که در ایران برای برخی بسیار سودآور و لذت بخش هست. تو محل کار خودم یک زمانی دو خانم بودند که حقوق ماهیانشون یک سوم بقیه بود چون زن بودن! یکجا قایمشون کرده بودند گوشه شرکت تا بازرس بیمه نبیندشون و تا میتونستند ازشون کار میکشیدند! چه بردهداری هست که از این لذت در اختیار داشتن انحصاری و نامحدود زنان بگذره و به جایی بره که زن و مرد باهم برابرند؟ این یکی از عمده دلایل غرب ستیزی هست. منفعت اقتصادی بردهداری. چه سیاه و سفید و چه زن و مرد. دلایل دیگری هم هست ولی در کل این افراد چون غرب ستیزند مهاجرت نمیکنند. جالب اینکه همه جا بیرون از ایران رو غرب میدونند! مثلا ژاپن، هند…، اما برای یک چیز جوابی پیدا نکردم، اصلا چرا به یک کشور مسلمان مثل مالزی فرار نمیکنند؟ اونجا هم غربه؟!؟
گشادها!
سرتون رو درد نمیارم. میرسم به آخرین دستهای که این وقت شب به ذهن خستهام خطور میکنند: گشادها! اغلب ما ممکنه این لفظ غیر مودبانه رو در طول زندگی چند باری استفاده کرده باشیم. آدمهایی که تنبل بوده و از تنبلی خود لذت میبرند و در پی درمان آن هم نیستند. قبلا گفته بودم که این رو قبول دارم که در ایران یک کارمند از ۸ ساعت کاری فقط ۲ ساعت اون رو کار میکنه. در حالی که یک کارمند مثلا آمریکایی از ۷ ساعت همه اون رو کار میکنه. علت این رو هم در این میدونم که حقوق یک ایرانی یک چهارم حقوق یک آمریکایی هست که بنابراین حق هم داره یک چهارم یک آمریکایی کار بکنه. به عبارت دیگر: «پول نمیدن کار نمیکنیم!». اما اگر کسی در ایران یک روزی بچه مثبت شد و خواست از ۸ ساعت عین آمار همه ۸ ساعت رو کار بکنه آیا مثل یک آمریکایی بهش حقوق میدن؟ نه! من این راه رو امتحان کردم. بغیر از افراد طرفدار رژيم که من اونهارو اصلا جزو مردم ایران بحساب نمیارم و کسانی که متولد قبل از سال ۱۳۶۰ هستند و تا در ایران انفجار بیکاری شروع نشده در یک شرکت خوب و استاندارد که هنوز هم ورشکست نشده باشه کار گیر آوردهاند (مثلا فرض بگیرید شرکت نفت یا شرکت نوکیا زیمنس یا…) بقیه ماها اگر این کار رو بکنیم ابتدا با افزایش حقوق ما مخالفت کرده و در مقابل اعتراض هم میکنند که چرا تا الان کم کار میکردهایم؟!؟ بعد هم همکاران عزیز که بقای خودشون رو در اخراج ما میدونند زیرآبمان را خواهند زد. برای من که عینا اتفاق افتاده! الغرض اینکه در ایران حقوق کم میدهند و کارهم کم میکنیم. راهی هم برای تغییر این وضع نیست. راهی نیست که در این کشور بخواهی استاندارد کار کنی، و در مقابل استاندارد زندگی کنی. فورا همه بهت میگویند: «اینجا ایرانه عوضی! مگه خبر نداری کجایی؟». گشادها کسانی هستند که از این روزی دو ساعت کار کردن و بعد از ۵ سال یک پراید قسطی قراضه خریدن به طور کامل راضی هستند و اصلا هم خیال ندارند به هیچ نحو این ریتم ملایم و آهسته و آهنگین زندگی قشنگشون رو بهم بزنند…! شد … خزان… گل…شنه… آ…ش…نا….یی…..! همینه که هس…!
خدا نجاتمون بده!
رفیق
من به شخصه نه وطنپرستم نه غربستیز نه گشاد نه هالو نه هیچکدوم از بقیه توهینهایی که بالا کردید.
ولی سعیم بر ماندن است، البته تا آنجا که بتوانم.. دلایلش زیاد است ولی هیچ کدام از اینها که با توجه به نوع تفکراتتان به ذهنتان رسید نیست.
بارها تصمیم گرفتهام در موردش بنویسم ولی فرصت نمیشود. ایشالا اگر نوشتم حتما خبرتون میکنم که بتونین از این به بعد کمی بازتر فکر کنید
————————————————–
دقیقا. من هم خیلی برام مهمه بدونم اونهایی که میخوان در ایران بمونن جزو کدوم دسته بغیر از اینها که بالا گفتم هستند. اما حدس میزنم اکثریت جزو دسته ناتوانها یا طرفداران حکومت هستند. شما ممکنه معلول یا فقیر نباشید اما به دلیل دوست داشتن خانوادتون نتونید از ایران برید. دقت کنید: «نتونید برید».
حالا بهرحال اگر من به دستههایی از آدمهای مقیم ایران که دقیقا هم مشخصاتشون رو توضیح دادم عبارت هالو یا گشاد اختصاص دادم دلیل نمیشه شما این کلمات رو بخودتون گرفته توهین حساب کنید.
همچنین این بهیچ عنوان دلیل نمیشه که پیش خودتون فکر کنید که من اکثریت مقیمان دائمی ایران رو جزو هالوها یا گشادها میدونم. من چیزی راجع به درصد این افراد نگفتم. گفتیم اینها هم هستند. اینهاهم حضور دارند.
لایکلایک
By: دست نوشته on آوریل 25, 2010
at 8:49 ق.ظ.
دوست عزیز من هم موقتن و برای تحصیل ایران نیستم ولی قصد بیرون موندن رو هم ندارم و بر میگردم و همه ی تلاشم رو برای بهتر شدنش(ایران) میکنم.
هیچ کدوم از دسته های بالا هم نیستم.
میدونید این نوشته شما مثله این بود که بگید یه نفر کلی پول داره ولی چرا نمیره باهاش سرمایه گذاری کنه و کلی سود ببره؟
دوست عزیز رفتن یا موندن مثله نحوه ی استفاده از پول یه مسیله ی کاملن شخصیه. پس نمیتونید نظر دیگرون رو زیر سوال ببرید.
——————————————————–
خوب پس شما به چه دلیل میخواهید به ایران برگردید؟ اگر وطن پرست هستید که جزو دسته وطن پرستان میشید. اگر خانواده براتون عزیزه که پس نمیتونید دوریشون رو تحمل کنید و از ایران برای همیشه بیرون برید. پس به هر جهت از مهاجرت همیشگی ناتوان هستید. حالا دلیل این ناتوانی هرچه که باشه. بلاخره یک دلیلی هست. غیر از اینه؟
لایکلایک
By: شبنم on آوریل 25, 2010
at 11:46 ب.ظ.
دوست عزیز عرض کردم خدمتتون که من جزو هیچ کدوم از دسته های ذکر شده نیستم. بحث خونواده هم که کلن منتفیه چون اینجا به خوبی تجربه کردم و کاملن حل شد اگر اینجور نبود الان اینجا نبودم و برمیگشتم.
شما تصور کن که خونه ای داری برای خودت و مالکش هستی.توی هیچ خونه ای جز اونجا احساس راحتی و آرامش نمیکنی حتی اگه اون خونه دیگر برای عزیز ترین فرد باشه.وقتی شما کشور دیگه ای میرید هر چقدر هم بخوان تحویلت بگیرن که اونجا رو خونه ی خودت بدونی باز هم غریبه ای. باز هم هرجا بری اولین سوالی که ازت میکنن میپرسن اهل کجایی؟اگه بحث وطن و اهلیت مهم نبود پس چرا همه پیش از هر سوالی میپرسن اهل کدوم کشوری؟این از نظر شما یعنی شخصیت فیزیکی دارای روح قائل شدن؟
هرجا بری اونجا رو نمیتونی مثه وطنت و خونه ات بدونی هر جا بری احساس غریبه بودن بهت دست میده چون به همین چشم بهت نیگا میکنن. (اینها صرفن خطاب به شخص شما نیست به جای همه ی اون ضمایر دوم شخص من رو قرار بدید.)
بهتره یه نیگاهی به بلاگ های خارج نشین بزنید که چه طور هلاک اون خاکن. وقتی آدم بیرونه و وقتی اسمی از کشورت میاد افتخار میکنی چون دارن در مورد جایی صحبت میکنن که متعلق به اونجاییم.
هر کس نظری داره یکی دوست داره بره یکی دوست نداره.فکر نمیکنم این موضوع اینقدر سخت باشه.
—————————————————
من ترجیح میدم اول از این سوراخی برم بزنم بیرون. بعد برای اینکه احساس غریبی نکنم سعی کنم از ایران یک وطن برای خودم بسازم که بتونم بهش افتخار کنم. اما فعلا دارم با چشمهای خودم این نفرت ایران رو از خودم و از ساکنینش میبینم. این سرزمین مارو نمیخواد و ما الان درست وضعیت قوم بنیاسرائیل در چند هزار سال پیش رو داریم. چه بخواهیم چه نخواهیم رژيم آنقدر مسلح شده که نابود کردنش برابر با نابود شدن همه کشور باشه. کلی سلاح هستهای و شیمیایی و چند ملیون نفر که همگی حاضرند تا آخرین قطره خون با بقیه مردم بر سر حفظ نظام اسلامیشون بجنگند! پس بهتره بریم. بهتره غریبی بکشیم.
نگفتی خودت رو جزو چه دستهای میدونی؟ چه اسمی روش میگذاری؟ چه خصوصیاتی داره؟ با اینکه «بهرحال الان تو در ایران نیستی».
لایکلایک
By: شبنم on آوریل 27, 2010
at 6:47 ب.ظ.
دوست داشتن خانواده؟ هاها! شوخی میکنید. اگر یه دلیل واسه رفتن باشه همین دور شدن از خانوادست رفیق.
جهت رد فرضیه اکثریت ناتوان یا طرفدار حکومتتان هم که فکر کنم تا حدودی بنده رو بشناسید. اگه یک ذره هم بشناسید کافیه که خودتون این گزینهها رو رد کنید.
قصد توهین به شما یا دیگر خارجنشینان رو ندارم ولی چند دسته از گروه خارجنشینان که به ذهنم میرسه رو میتونم اینطوری به طور خلاصه بیان کنیم
خائنها: امثال رجویها که برای خیانت به مملکت و کشتار مردم به خارج پناهنده شدهاند.
ترسوها: که از ترس جانشان متواری شدهاند.
بیچارهها: آنها که اینجا هیچ چیزی نشدهاند و آنجا هیچچیزی نشدن را به اینجا هیچچیز نشدن ترجیح میدهند.
کفکردهها: که به شوق چند پر و پاچه و موی باز و سینه لختی به خارج پناه بردهاند
خنگها: که اینجا در هیچ دانشگاهی پذیرفته نشدهاند و برای ادامه تحصیل به آنجا رفتهاند.
سوسولها: که از برکت جیب پدر گرام به عیاشی در آنور آب مشغولند.
(البته اینها تمام افراد نیستند و مطمئنا گروههای مثبت و مفیدی هم در میان خارجنشینان وجود دارند -از جمله گروهی که خود شما به آن متعلق هستید.- فقط اینها را نوشتم که بگویم اگر بخواهیم نامنصفانه به قضیه نگاه کنیم از این سو نیز چنین تقسیمبندی خواهیم داشت. )
———————————————————–
خوب من خارج نشین هستم؟ یا نامنصفانه نگاه میکردم؟ یا…؟
اول: من خارج نشین نیستم.
دوم: من شمارو نمیشناسم. این گذینههارو هم رد نمیکنم.
سوم: خوب یکسری دستهبندی عجیب غریب کردی که مثلا بگی من اینطوری دستهبندی کردم و بیانصافی بوده؟ خوب دستهبندی خودت از کسانی که میخوان ایران بمونن چیه؟ چرا گیر دادی به اونهایی که خارج هستند؟ نظر خودت چیه؟
چهارم: اگر وقت نداری مطلبی رو کامل بخونی، بدون که وقتی هم برای کامنت گذاشتن نداری. پس کلا بیخیالش شو!
پنجم و در پایان: یه زحمتی برات داشتم: تو ایران بمون!
لایکلایک
By: دست نوشته on مِی 2, 2010
at 9:25 ق.ظ.
اول: شما خارج نشین نیستید؟ عجب! پس جز کدام دسته از دستههایی هستید که خودتون نام بردید؟
دوم: من خودم خودم رو خیلی خوب میشناسم و مطمئنم که جز هیچ کدام از دشتههایی که فرمودید نیستم. ابدا.
سوم: بنده هم مثل شما یکطرفه به قاضی رفتم. در مورد دستههایی که در ایرانند اگر وقت شد حتما مفصل مینویسم. (البته اینها علاوه بر دستههایی هستند که شما لیست کردید. یعنی بخشی از اینها همانهاییند که شما لیست کردید ولی مطمئنا دستههای دیگری هم هستند، همانطور که دستههای دیگری در خارج نشینان هستند.)
چهارم: من که این همه وقت گذاشتم و کامنت نوشتم.
پنجم: زحمتی نیست. جام خیلی هم خوبه همینجا هم میمونم.
ششم: آریوجان یه کمی فکر کنی شاید منو یادت بیادا! 😉 راستی با اجازه اون کامنت طولای که تو وبلاگم گذاشته بودی (همین کپی-پیست کامنت و جواب بالا) رو چون نامرتبط با پست بود پاک کردم، ولی کامنت لینک اینجا رو گذاشتم باشه
هفتم: ارادتمند
—————————————————————–
اول: ببین خیلی عجولی! اینکه کسی در ایران باشه دلیل نمیشه بخواد در ایران هم بمونه. من در ایران گیر افتادم! میفهمی؟
دوم: پس جزو کدوم دسته هستید؟ ممکنه به ماهم بگید؟
سوم: … . مثلا دستهای که امروز به ذهنم رسید این بود: دارندگان زمینهای زراعی.
چهارم: لطف کردی. اما بنظرم اومد که مطلب رو کامل نخوندی.
پنجم: منهم اگه یه روزی خدا خواست از ایران رفتم اونوقت شاید برگردم بگم هیچ جا ایرون نمیشه و … ازین حرفهایی که خودم الان اصلا بهش اعتقادی ندارم. بهرحال اگر میخوای در اینجا بمونی و دود و امواج مایکرو ویو میل کنی این فداکاریت رو تحسین میکنم:دی (البته تو میتونی به یک جای خوش آب و هوا در ایران که هنوز قرق نشده باشه بری تا از این دوتا هم در امون باشی:دی).
ششم: دستت درد نکنه:)
هفتم: چاکریم:دی
لایکلایک
By: دست نوشته on مِی 2, 2010
at 10:08 ب.ظ.
پس دسته ی گیر افتادگان هم اضافه شد.
————————————————————
فکر نمیکنم آدمی که گیر افتاده باشه مایل به ماندن باشه. مثلا خود من گیر افتادم اما مایل به ماندن در ایران نیستم. دستههای بالا کسانی هستند که در ایران مانده و از ماندن در این کشور خوشحال و راضی هستند!
لایکلایک
By: شبنم on مِی 23, 2010
at 10:16 ب.ظ.
منم توی خارجم ولی میخوام برگردم بمونم ایران. جزء هیچکدوم از گروهها و دسته هایی که شما گفتی هم نیستم. دلم هم نمیخواد بگم چی هستم، اصلن بتو چه من کدوم گروه هستم؟ تو برو طبقه بندیت رو درست کن. اونایی که خارج هستند، خائن و وطن فروش هستند، همشون یکی هم تو !
بند فوق نمونه ای از ادبیاتی است که فقط در ایران آدم را به مقام و منصبی می رساند و ممکن است به درجه سردبیری یک نشریه پولساز هم برساند. واسه چنین صاحب ادبی، خدائیش هیچ کجا ایران نمی شود 🙂
==========================================
دقیقا. داد کشی. بی منطقی. تمسخر و هیاهو. اینها در ایران جای گفتگوی منطقی رو گرفتهاند. من هدفم از نوشتن این مطلب فقط این بود که بگم هرکسی از موندن در ایران باید یا منفعتی داشته باشه یا مجبور باشه یا عاشق. همین. اصلا هرکی میخواد در ایران بمونه جزو دسته عاشق! منتها بعضی خواننده ها کلمه منفعت رو به خود گرفتند و ناراحت شدند.
راستی هر کاری کردم نتونستم این کامنت رو در پست «چه کسانی به ارمنستان پناهنده میشوند» توی وبلاگت بزارم! کامنت دونیت انگار اشکال داره ها!
«بیبیسی در برنامه تماشا اخیرا یک فیلم راجع به بردهداری در آمریکا رو نشون میداد که خیلی پر فروش شده بود. داستان کسی بود که سیاه پوستی قانونا آزاد در دوران بردهداری در آمریکا بوده و ناگهان توسط دو سفید پوست ربوده شده و به برده داران فروخته میشه. اون یک روز چشمهاشو باز میکننه و میبینه که به دست و پاش زنجیر بستند! در ایران یک روز چشمهاتو باز میکنی و میبینی که حقوقت یک دهم تا یک چهارم حقوق فردی با کار مشابه در آمریکاست. همه خدمات رایگان و پولی که دریافت میکنی بی کیفیت و گاها خطرناکه. هیچ جا بهت ویزا نمیده. و اینکه هیچ راهی برای خلاصی از این تابعیت جمهوری اسلامی نداری.
راجع به انگیزه کسانی که از ایران به کشوری با شاخص CPI یا پیشگیری از فساد به میزانی بدتر از ایران یعنی به ارمنستان پناهنده میشن در فکرم. ولی خودم در این مطلب تا حدودی قضیه رو روشن کردم:
درد بیدرمان زندگی در ایران
https://drario.wordpress.com/2012/09/23/terminal-illness-of-life-in-iran/»
لایکلایک
By: آرمن پارس on فوریه 6, 2014
at 3:41 ب.ظ.